آن چند قسم است :
اول :
شیخ طبرسى (رحمة اللّه علیه ) در مکارم الاخلاق از عبدالرحمن بن سیابه روایت کرده است ، که در سالى رفتم به مکه معظه و با خود متاعى برده بودم و آن متاع در آن سال کساد بود و کسى به هم نرسید که بخرد، بعضى از اصحاب ما گفتند: که متاع را به مصر بفرست و به کوفه برمگردان ، و بعضى گفتند: که به یمن بفرست ، پس رفتم به خدمت حضرت امام موسى کاظم (علیه السلام ) بعد از آن که از منى به مکه مراجعت کرده بودیم و احوال خود را عرض کردم و پرسیدم که شما چه مى فرمائید؟
حضرت فرمود که قرعه بزن میان مصر و یمن و تفویض کن امر خود را به خدا و اسم هر شهر که بیرون آید متاع خود را به آنجا بفرست ، گفتم فداى تو شوم چگونه قرعه بزنم ؟
فرمود: که در یک رقعه بنویس بسم اللّه الرحمن الرحیم اللّهمّ انت [انّه لااله خ ل ] اللّه لا اله الاّ انت عالم الغیب و الشّهادة انت العالم و انا المتعلّم ، فانظرلى فى اىّ الامرین خیر لى حتى اتوکّل علیک فیه و اعمل [فاعمل خ ل ] به پس بنویس مصر انشا اللّه .
پس در رقعه دیگر همان دعا را بنویس ، پس بنویس یمن انشا اللّه ، پس در رقعه سوم باز همان دعا را بنویس ، و بعد از آن بنویس یحبس المتاع و لایبعث الى بلد منهما یعنى : حبس کنم متاع را و به هیچ یک از آن دو شهر نفرستم ، پس رقعه ها را جمع کن و به یکى از برادران مؤ من خود بده که در جائى پنهان کند از تو، پس دست خود را در آنجا داخل کن و هر یک از آن رقعه ها که به دستت مى آید بیرون بیاور و بر خدا توکل کن ، و به آنچه در آن رقعه هست ، عمل کن که انشا اللّه خیر تو در آن است .
- ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۱۷