استخاره

هر آنچه که درباره استخاره باید بدانید

استخاره

هر آنچه که درباره استخاره باید بدانید

۱۳ مطلب با موضوع «کتب استخاره :: مفاتح الغیب» ثبت شده است

و در آن چند فائده است :
اول : به خط شیخ سعید شهید، محمد بن مکى (حشره اللّه تعالى مع الشهدا الاولین )، دیدم که هرگاه شخصى در چاره امرى متحیر باشد و نداند چه باید کرد، عمل کند به این خبر که در کتاب محمد بن جریر طبرى که مسمى است به کتاب الاداب الحمیدة دیدم که روح بن الحارث ، از پدرش ، از جدش ‍ روایت کرده است که فرزندان خود را وصیت کرد و گفت :
هرگاه امر عظیمى احدى از شما را روى دهد، یا حادثه باعث غم او گردد، باید که با وضو بخوابد در فراش و لحاف طاهرى و تنها بخوابد، و پهلوى زنى نخوابد، و در وقت خوابیدن ، سوره والشمس و اللیل هر یک را هفت مرتبه بخواند، پس بگوید اللّهمّ اجعل لى من امرى هذا فرجا و بخوابد، پس شخصى به خواب او مى آید در شب اول یا سوم یا پنجم ، و گمان دارم که هفتم را نیز گفت ، و به او مى گوید که فرج از این غم و دلگیرى و الم در چه چیز است .
انس که راوى حدیث است گفت : مرا دردى عارض شد و علاجش را ندانستم ، پس این عمل را به جا آوردم ، و چون به خواب رفتم دیدم دو کس ‍ نزدیک من پیدا شدند، و یکى نزد سر من نشست و دیگرى نزد پاهاى من ، پس یکى به دیگرى گفت : تمام بدنش را دست بمال و احساس مرض بکن ، پس چون دستش به موضعى از سر من رسید گفت : در این جا حجامت کن و متراش و سریشمى یا چیزى بر آن بمالد که بچسبد، پس به من گفت : او یا هر دو که ضم کن با آن انجیر و زیتون را، چون بیدار شدم همان موضع را حجامت کردم و صحت یافتم ، و جماعت بسیارى را تعلیم کردم و به عمل آوردند و شفا یافتند.
و شیخ طبرسى (رحمه اللّه ) نیز در مکارم الاخلاق روایت کرده است که هر که را امرى عارض شود که موجب همّ او گردد و خواهد چاره خود را در آن کار بداند، باید که در وقت خواب سوره والشمس و سوره واللیل هر یک را هفت مرتبه بخواند، تا آن که در خواب مردى را ببیند که چاره او را تعلیم او نماید.
و شیخ مفید (قدس اللّه روحه ) در کتاب اختصاص از حضرت امام موسى (علیه السلام ) به سند معتبر روایت کرده است کههر که را به سوى خدا حاجتى باشد و خواهد که ما را در خواب ببیند و جاى خود را در آخرت بداند در سه شب با غسل بخوابد و با خدا مناجات کند و به ما متوسل شود و ما را در درگاه خدا شفیع گرداند، تا آن که ما را در خواب ببیند و به جاجت خود برسد.
و شیخ محمد بن هارون تلعکبرى (رحمه اللّه ) در کتاب مجموع الدعوات روایت کرده است که هر که خواهد حضرت رسالت پناه (صلى اللّه علیه و آله ) را در خواب ببیند در شب جمعه بعد از نماز مغرب مشغول نوافل گردد، و با کسى سخن نگوید تا نماز خفتن را به جا آورد، و بعد از آن دو رکعت نماز بکند، و در هر رکعت بعد از سوره حمد سه مرتبه سوره قل هو اللّه احد بخواند، پس دو رکعت دیگر نماز بکند، و در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه سوره قل هواللّه احد بخواند.
و بعد از سلام نماز به سجده رود و صلوات بر محمد و آل محمد، هفت مرتبه بفرستد و هفت مرتبه بگوید: سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر و لاحول و لاقوة الاّ باللّه پس سر از سجده بردارد و درست بنشیند و دستها را بلند کند و بگوید: یا حىّ یا قیوم یا ذالجلال و الاکرام یا اله الاولین و الاخرین یا رحمن الدنیا و الاخرة و رحیمهما یا ربّ یا ربّ
پس برخیزد و دستها را بلند کند و بگوید: یا ربّ یا ربّ یا ربّ، یا عظیم الجلال یا عظیم الجلال یا عظیم الجلال ، یا بدیع الکمال ، یا کریم الفعال ، یا کثیر النّوال ، یا دائم الافضال ، یا کبیر، یا متعال ، یا اول بلا مثال ، یا قیّوم بغیر زوال ، یا واحد بلا انتقال ، یا شدید المحال ، یا رازق الخلائق على کلّ حال ، ارنى وجه حبیبى و حبیبک محمد صلّى اللّه علیه و آله منامى ، یا ذاالجلال و الاکرام پس رو به قبله بخوابد بر دست راست و مشغول صلوات بر محمد و آل محمد باشد تا به خواب رود، که انشا اللّه آن حضرت را در خواب مى بیند.
مؤ لف گوید: که در کتاب بحارالانوار روایت اول را بطریق دیگر مسبوطتر از آنچه مذکور شد روایت کرده ام  و در این رساله به مناسبت مذکور شد.
دوم : از اخبار سابقه معلوم شد که عمده در استخاره آن است که آدمى در امور دنیا و آخرت اعتماد بر عقل ناقص خود نکند، و باید که در جمیع امور توکل بر جناب مقدس الهى کند، و معترف باشد که من بنده عاجز جاهل ضعیفم و خداوند کریم رحیم عالم قادر مهربانى دارم که اعرف است به مصالح من از من و از جمیع مخلوقات ، و امور خود را به او گذاشته ام و خیر خود را از او مى طلبم .
پس توسل نماید به لطف و مرحمت خداوند کریم با غسل و نماز و دعاها که در ابواب سابقه گذشت ، پس شروع کند در آن کار و آنچه روى دهد به آن راضى باشد و خیر خود را در آن بداند هر چند موافق خواهش او نباشد.
و بعد از آن استخاره با دل خود است چنانچه گذشت . و بعد از آن مشورت کردن با مؤ منان است . و بعد از آن استخاره به رقاع و بنادق است ، یا تفال به قرآن مجید یا به تسبیح . و ظاهرا همه خوب است ، اگر چه بعضى از علما صور اخیره را منع کرده اند چنانچه سابقا مذکور شد.
اما ظاهر آن است که غیر استخاره مطلقه که در باب اول ذکر کردیم در جایى صورت دارد که ترددى در آن باشد، نه در امرى که خیریت آن ظاهرا بر آدمى معلوم باشد و ترددى در آن نداشته باشد، و نه در امور مستحبه و راجحه که خوبى آن شرعا معلوم باشد، مگر آن که ترددى در انواع آن داشته باشد، و در امور واجبه مطلقه استخاره کردن صورت ندارد بلکه مشروع نیست ، و همچنین در امر حرام استخاره جائز نیست ، اما استخاره مطلقه در همه امور خوب است ، مگر در امر حرام که در آن جا مطلقا استخاره مشروع نیست .
چنانچه شیخ مفید (علیه الرحمة والرضوان ) در جواب مسائل عزیة فرموده است : که هرگاه بنده مؤ من را دو امر در خاطر خطور کند از مصالح دنیاى او که در آنها متردد باشد، مانند سفر کردن و اقامت نمودن یا نکاح کردن یا برده خریدن و امثال اینها، سنت است که بدون استخاره متوجه آن اعمال نشود، و بعد از استخاره اگر یکى از آنها نزد او ارجح گردد به آن عمل کند، و اگر هیچ یک راجح نشود توکل کند بر خدا و یکى از آنها را به عمل آورد که انشا اللّه خیر او در آن است .
و سزاوار نیست استخاره در امرى که حق تعالى نهى از آن کرده است ، و از براى کردن فعلى واجب استخاره نمى باشد، و استخاره در امور مباحه مى باشد، یا در میان دو امر سنت که هر دو را با هم به عمل نتواند آورد، مانند جهاد سنت و حج سنت . یا آن که مردد باشد میان زیارت دو امام معصوم (علیهم السلام ) یا میان صله دو برادر مؤ من که هر دو را نتواند به عمل آورد و از این باب امور.
سوم : بعضى از علما دغدغه کرده اند در استخاره کردن از براى دیگرى ، زیرا که در روایاتى که سابقا مذکور شد در هیچ یک وکالت مذکور نبود.
و سید بن طاووس (رضى اللّه عنه ) تجویز نموده و فرموده است که داخل است در عمومات قضاى حوائج مؤ منان .
و ایضا ممکن است که استخاره کننده این را حاجت خود قرار دهد و قصد کند که به او بگویم بکن خوب است یا نه ، و اگر چه عمومات وکالت دور نیست که شامل استخاره باشد، اما احوط آن است که صاحب حاجت خود متوجه استخاره شود، زیرا که هر که اضطرارش بیشتر است توسل او به جناب مقدس الهى بیشتر مى باشد. و اگر فعل غیر در این باب قائم مقام فعل او مى بود مى بایست با این احادیث بسیار که در این باب وارد شده است در یک حدیث اشعارى به این بفرمایند.
و ایضا با آن توجه و التفات و مرحمتى که ائمه ما (صلوات اللّه علیهم ) نسبت به موالى و شیعیان خود داشتند یک مرتبه براى یکى از ایشان استخاره بفرمایند، و با آن گستاخیها و بى آدابیها که فدویان و موالیان ایشان نسبت به جناب ایشان مى کردند در یک حدیث مذکور شود که یکى از ایشان این استدعا از خدمت ایشان کرده باشند.
و یک جهت نوشتن فقیر، این رساله وافیه را این است که برادران ایمانى بر اخبار و اثار ائمه طاهرین و پیشوایان دین (صلوات اللّه علیهم اجمعین ) که در این باب وارد شده مطلع شوند، و کیفیت انواع استخاره را بدانند که به هر نحو که خواهند در حوائخ خود به استخاره متوسل شوند، و در همه امور اعتماد بر پروردگار خود نمایند، و بدانند که خداوند رحیم در فیض خود را بر روى بندگان گناهکار نبسته و همه را در جمیع امور به درگاه خود خوانده و گناه عاصیان را مانع لطف و احسان خود نگردانیده .
ملتمس از عمل کنندگان به این رساله آن که این مجرم عاصى را در حال حیات و بعد از وفات به دعاى خیر یاد نمایند، و بر سهو و خطا که لازم غیر معصومین (علیهم السلام ) است مؤ اخذه ننمایند، و با توزع بال و تشتت احوال و وفور اشغال در چند شب از لیالى ماه مبارک رمضان سنه هزار و صد و چهار هجرى نوشته شد.
والحمدللّه اولا و آخرا، والصلاة على سید المرسلین محمد و عترته المقدسین ، و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعین .
و تمام شد استنساخ کتاب با تحقیق و تعلیق و استخراج مصادر احادیث و روایات از کتب منقول از آن بر دست این فقیر عاصى سید مهدى رجائى در روز اول ماه مبارک رمضان سنه هزار و چهار صد و هفت هجرى قمرى در شهر مقدس قم عش آل محمد و حرم اهل بیت (سلام اللّه علیهم اجمعین .(

آن چند قسم است :


اول :

شیخ طبرسى (رحمة اللّه علیه ) در مکارم الاخلاق از عبدالرحمن بن سیابه روایت کرده است ، که در سالى رفتم به مکه معظه و با خود متاعى برده بودم و آن متاع در آن سال کساد بود و کسى به هم نرسید که بخرد، بعضى از اصحاب ما گفتند: که متاع را به مصر بفرست و به کوفه برمگردان ، و بعضى گفتند: که به یمن بفرست ، پس رفتم به خدمت حضرت امام موسى کاظم (علیه السلام ) بعد از آن که از منى به مکه مراجعت کرده بودیم و احوال خود را عرض کردم و پرسیدم که شما چه مى فرمائید؟
حضرت فرمود که قرعه بزن میان مصر و یمن و تفویض کن امر خود را به خدا و اسم هر شهر که بیرون آید متاع خود را به آنجا بفرست ، گفتم فداى تو شوم چگونه قرعه بزنم ؟
فرمود: که در یک رقعه بنویس بسم اللّه الرحمن الرحیم اللّهمّ انت [انّه لااله خ ل ] اللّه لا اله الاّ انت عالم الغیب و الشّهادة انت العالم و انا المتعلّم ، فانظرلى فى اىّ الامرین خیر لى حتى اتوکّل علیک فیه و اعمل [فاعمل خ ل ] به پس بنویس مصر انشا اللّه .
پس در رقعه دیگر همان دعا را بنویس ، پس بنویس یمن انشا اللّه ، پس در رقعه سوم باز همان دعا را بنویس ، و بعد از آن بنویس یحبس المتاع و لایبعث الى بلد منهما یعنى : حبس کنم متاع را و به هیچ یک از آن دو شهر نفرستم ، پس رقعه ها را جمع کن و به یکى از برادران مؤ من خود بده که در جائى پنهان کند از تو، پس دست خود را در آنجا داخل کن و هر یک از آن رقعه ها که به دستت مى آید بیرون بیاور و بر خدا توکل کن ، و به آنچه در آن رقعه هست ، عمل کن که انشا اللّه خیر تو در آن است .

و سید بن طاووس و اکثر متاخرین علما (رحمة اللّه علیهم ) این نوع را بهترین استخارات مى دانند.
و در کتاب احتجاج منقول است که حمیرى عریضه نوشت به خدمت حضرت صاحب (علیه السلام ) و پرسید که اگر کسى در امرى متردد شود میان کردن و نکردن و دو انگشتر بگیرد و بر یکى بنویسد بکن و بر دیگرى مکن ، پس هر دو را پنهان کند و چندین مرتبه طلب خیر خود را از حق تعالى بکند، پس یکى از آنها را بیرون آورد و به آن عمل کند آیا حکم استخاره دارد؟ حضرت در جواب نوشتند: که آنچه عالم اهل بیت (علیهم السلام ) در باب استخاره مقرر فرموده نماز کردن و رقعه ها نوشتن است ، یعنى : چنان باید کرد.
مؤ لف گوید: که این نوع از استخاره به چند طریق وارد شده :

علامه حلى (قدس اللّه روحه ) در کتاب منهاج الصلاح از پدر بزرگوار خود سدیدالدین یوسف (رحمه اللّه ) روایت کرده است ، و او از حضرت صاحب الزمان (صلوات اللّه علیه ) روایت کرده ، که چون در امرى کسى خواهد استخاره کند سوره فاتحه را ده مرتبه مى خواند و به سه مرتبه و به یک مرتبه نیز اکتفا مى تواند کرد، پس ده مرتبه سوره انا انزلناه را مى خواند، پس این دعا را سه مرتبه مى خواند:
اللّهمّ انّى استخیرک لعلمک بعواقب الامور، و استشیرک لحسن ظنّى بک فى المامول و المحذور. اللّهمّ ان کان الامر الفلانىّ ممّا قد نیطت بالبرکة اعجازه و بوادیه ، و حفّت بالکرامة ایامه و لیالیه ، فخرلى فیه خیرة تردّ شموسه ذلولا، و تقعض ایامه سرورا، اللّهمّ امّا امر فا تمر، و امّا نهى فانتهى ، اللّهمّ انّى استخیرک برحمتک خیرة فى عافیة
پس قصد مى کند که اگر این امر براى من خوب است طاق مى آید، و اگر بد است جفت مى آید یا برعکس ، پس قطعه از تسبیح را مى گیرد و مى شمارد تا معلوم شود که طاق است یا جفت است .
و سید (قدس سره ) در فتح الابواب گفته است که یافتم به خط برادر صالح پسندیده محمد بن محمد حسینى آوى خدا سعادتش را مضاعف گرداند و مشرف گرداند خاتمه او را: که روایت رسیده است از حضرت صادق (صلوات اللّه علیه ) که هر که خواهد طلب خیر خود از خدا بکند، پس سوره حمد و انا انزلناه را هر یک ده مرتبه بخواند، پس سه مرتبه این دعا را بخواند، و آن دعاى سابق را ذکر کرده است ، پس گفته است که کفّى از سنگ ریزه یا تسبیح بگیرد، و سید گفته است که مراد آن است که قصد کند که اگر طاق باشد بکن و اگر جفت باشد مکن .

کلینى (رحمه اللّه ) از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که تفال مکن به قرآن .
مشایخ ما (رحمة اللّه علیهم ) این حدیث را تاویل مى کردند که مراد نهى از فال گشودن از قرآن است که احوال آینده را از آیات مناسبه استنباط کنند، چنانچه بعضى از جهّال این را وسیله روزى خود کرده به این نحو مردم را فریب مى دهند.
و به خاطر قاصر فقیر مى رسد که ممکن است که مراد نهى از تفال و تطیرى باشد که اکثر خلق از دیدن و شنیدن بعضى امور مى کنند، و بعضى را بر خود مبارک و بعضى را شوم مى گیرند، مانند صداى کلاغ و جغد و دیدن بعضى از حیوانات و غیر آن در افتتاح سفر و احوال دیگر. یعنى از شنیدن بعضى از آیات کریمه فال نیک و فال بد مى گیرند، و شاید یک حکمتش این باشد که باعث کم اعتقادى مردم به قرآن کریم نگردد اگر موافق نیفتد.
و استخاره به قرآن مجید به چندین طریق معروف است و در بعضى از کتب مذکور است :

بدان که مشورت کردن با برادران مؤ من عاقل ، از اهمّ امور است ، و تاکید بسیار در آیات و اخبار در آن وارد شده است ، چنانچه حق تعالى براى تعلیم سایر بندگان و تالیف قلوب مؤ منان و امتحان منافقان حضرت رسالت پناه (صلى اللّه علیه و آله ) را که صاحب عقل کل بود و خاطر مقدسش اسرار وحى الهى و مشرق انوار الهامات نامتناهى بود خطاب نمود که ... و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکّل على اللّه انّ اللّه یحب المتوکلین . یعنى : با صحابه ، مشورت کن در امر جهاد و غیر آن که اراده مى نمایى ، پس ‍ چون عزم کنى بر آنچه ما بر زبان ایشان جارى مى سازیم و به خاطر مقدس ‍ تو مى اندازیم ، پس توکل کن بر خدا و کار خود را به او بگذار و اعتماد بر غیر او مکن ، بدرستى که خدا دوست مى دارد آنها را که در همه امور بر خداوند خود توکل مى کنند.

بیان نوع دوم استخاره است که بعد از عمل استخاره رجوع به قلب خود کند و آنچه در خاطرش رجحان به هم رسانیده به آن عمل نماید.
چنانچه شیخ طوسى (قدس اللّه روحه ) در کتاب اقتصاد گفته است : که کسى که اراده امرى کند سنت است که غسل کند و دو رکعت نماز به جا آورد، و بعد از آن به سجده رود و صد مرتبه بگوید استخیراللّه تعالى فى جمیع امورى کلّها خیرة فى عافیة پس آنچه در دلش افتد به آن عمل کند.
و کلینى و شیخ و سید و طبرسى (رحمة اللّه علیهم ) به سند کالصحیح روایت کرده اند که ابن اسباط اراده مصر داشت و در راه دریا و صحرا متردد بود، حضرت امام رضا (صلوات اللّه علیه ) فرمود: که برو به سجده در غیر وقت نماز واجب ، و دو رکعت نماز بکن ، و صد مرتبه طلب خیر خود از خدا بکن ، و آنچه در دلت مى افتد به آن عمل کن .

 سید على بن طاووس به سند صحیح روایت کرده است ، از ابن ابى یعفور، که گفت : شنیدم از حضرت صادق (ع ) که مى فرمود در بیان کیفیت استخاره : که تعظیم و تمجید و حمد خدا مى کنى ، و صلوات بر محمد و آل او مى فرستى ، پس مى گوئى اللّهمّ انّى اسالک بانّک عالم الغیب و الشّهادة الرحمن الرحیم و انت علام الغیوب ، اسخیر اللّه برحمته پس حضرت فرمود: که اگر امر سختى باشد که بیم در آن داشته باشى صد مرتبه بگو، و اگر امر سهلى باشد سه مرتبه بگو.
مؤ لف گوید: که ظاهر آن است که تکرار صد بار و سه بار در استخیراللّه برحمته باشد، و اگر از اول دعا مکرر بخواند شاید بهتر باشد. و اگر پیش ‍ از دعا بگوید سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر و لاحول ولاقوة الاّ باللّه العلى العظیم و بعد از آن ، آن دعا را بخواند شاید بد نباشد.
و ایضا، به سندهاى معتبر از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که هر که یک مرتبه خیر خود را از خدا بطلبد و او راضى باشد به هر چه خدا از براى او میسر گرداند، البته حق تعالى آنچه خیر اوست براى او میسر گرداند.
و به سند معتبر دیگر روایت کرده است ، که محمد طیار به خدمت حضرت صادق (علیه السلام ) عرض کرد که به ما رسیده است که شما فرموده اید: هر که در امرى ، صد مرتبه خیر خود را از خدا بطلبد، البته خدا خیر او را به نزد او بیاورد، حضرت فرمود: که اگر یک نوبت نیز خیر خود را بطلبد، خدا او را، به خیر او برساند.

بدان که استخاره در لغت طلب خیر و راهنمایى به صلاح خود از کسى نمودن است ، و استشاره نیز مراجعت به کسى کردن است در امرى که آدمى را در آن ترددى باشد، تا آنکه او اشاره کند به امرى که صلاح این کس در آن است به مقتضاى راى او، و اگرچه استشاره از برادران مؤ من نیز مطلوب است ، چنانچه بعد از این اشاره به آن خواهد شد.

اما مقصود اصلى در این مقام طلب خیر از جناب مقدس الهى است ، و رجحان آن به حسب عقل و نقل معلوم است ، چه ظاهر است که صانع عالم به مصالح دنیا و عقباى بنى آدم از همه کس داناتر است ، و با لطف و کرم نامتناهى و بى نیازى از جمیع خلق و قدرت بر جمیع امور ممکنه در آنچه صلاح بندگان در آن است ضنت و بخل نمى نماید، خصوصا وقتى که بنده امور خود را به او گذارد و از او صلاح خود را طلب نماید، پس باید که بنده خیر خود را در جمیع امور از پروردگار خود طلب نماید و مصلحت خود را به لطف او گذارد.
و ایضا معلوم است که مقتضاى بندگى و کمال مرتبه عبودیت آن است که مرادات و ارادات خود را تابع ارادات حق گرداند، و به مقتضاى و ما تشاوون الاّ ان یشا از مشیت خود خالى گردد، و خواهش خداوند خود را، بر خواهش خود مقدم دارد، تا آن که خداوند رحیم او را به خود نگذارد، و در هر میسور و معسور مدبّر امور او گردد، و به فحواى ... و من یتوکّل على اللّه فهو حسبه ... حق تعالى کافى مهمات او باشد، و این مرتبه اعلاى درجات مقربان است .

و به سندهاى بسیار، شیخ مفید و سیدبن طاووس و دیگران از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) روایت کرده اند که حق تعالى مى فرماید که از جمله شقاوت بنده من آن است که کارها کند و طلب خیر خود از من ننماید.
و سید و برقى ، به سندهاى معتبر از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده اند که هر که در امرى بدون استخاره داخل شود و به بلایى مبتلا شود، خدا او را در آن بلا اجرى ندهد.

و سید به سند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که مى گفت که هرگاه در امرى طلب خیر از حق تعالى کرده باشم ، پروا ندارم که به راحت افتم یا به بلا، و فرمود که پدرم مرا تعلیم استخاره مى نمود، چنانچه سوره هاى قرآن ، مرا تعلیم مى نمود.
و ایضا از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام ) روایت کرده است که ما استخاره را یاد مى گرفتیم ، چنانچه سوره هاى قرآن را مى آموختیم .
و ایضا به سند صحیح ، از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که هیچ بنده طلب خیر از خداوند عالمیان نکرده است مگر آن که خیر او را براى او میسر گردانیده است هر چند او نخواهد.

و شیخ طوسى ، به سند معتبر از حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) روایت کرده است که چون حضرت رسول (صلى اللّه علیه و آله ) مرا به یمن فرستاد مرا وصیت کرد که یا على حیران نمى شود کسى که از خدا استخاره کند، و پشیمان نمى شود کسى که با مردم مشورت کن.
و بدان که بعد از طلب خیر از حق تعالى باید که هر امر که رخ نماید به آن راضى باشد، و بداند که خیر او در آن بوده است که واقع شده است ، هرچند در نظر او بد نماید و موافق خواهش او نباشد.

و برقى در محاسن به سند معتبر از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که دشمن ترین خلق خدا کسى است که خدا را متهم دارد. راوى گفت : کسى باشد که خدا را متهم دارد؟ فرمود: بلى کسى که طلب خیر از خداوند خود بکند، و بعد از آن امرى که واقع شود به آن راضى نباشد، پس خدا در خیرخواهى خود یا دانستن خیر او متهم داشته .

و سید بن طاووس ، از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که خداوند عالم مى فرماید: هر که راضى به قضاى من نباشد، و شکر نعمتهاى من نکند، و شکیبایى در بلاى من به عمل نیاورد، پس پروردگارى به غیر من طلب کند، و هر که به قضاى من راضى باشد و بر نعمتهاى من شکر کند و بر بلاى من صبر کند، بنویسم او را از جمله صدیقان نزد خود.

و حضرت فرمود: هر کس طلب خیر کند از خدا در امرى ، و یکى از دو امر براى او به عمل آید، و در دلش چیزى بوده باشد یعنى : از عدم خشنودى ، یا خیربودن آن امر، پس خدا او را متهم داشته در قضاى او.

و کلینى ، به سند صحیح از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که داناترین مردم به خدا، کسى است که راضى تر باشد به قضاى او.
و به سند صحیح دیگر از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام )روایت کرده است که صبر کردن و از خدا راضى بودن سر طاعت و بندگى خداست ، و هر که صبر کند در بلا و راضى باشد از خدا در هر چه براى او حکم کند و مقدر گرداند،
خواه موافق خواهش او باشد و خواه نباشد، پس خدا مقدر نمى گرداند براى او مگر آنچه خیر او در آن است ، خواه دوست دارد و خواه مکروه او باشد.
و بدان که استخاره چند نوع است :

اول : آن که در هر امرى که اراده نماید به جناب مقدس الهى متوسل شود، و خیر خودرا در آن امر از حق تعالى طلب نماید، و بعد از آن ، آنچه روى دهد به آن راضى باشد، از میسر شدن آن امر یا میسر نشدن ، و از مصالح و مفاسدى که بر شدن یا نشدن آن مترتب شود، زیرا که چون امر خود را به عالم الخفیّات تفویض کرده است ، باید که راضى باشد بهرچه واقع مى شود، و بداند که حق تعالى خیر او را بهتر از او مى داند.
دوم : آن که بعد از آن طلب خیر از خدا بکند در دل خود نظر کند، و آنچه به خاطر او مى افتد به آن عمل کند.
سوم : آن که بعد از طلب خیر، مشورت کند با مؤ منى ، و به آنچه آن مؤ من مى گوید عمل کند.چهارم : آن که استخاره به قرآن مجید، یا به تسبیح ، یا به بنادق ، یا به رقاع بکند، به تفصیلى که مذکور خواهد انشا اللّه . و اکثر احادیث استخاره دلالت بر قسم اول مى کند.

و بعضى از علماى ما مانند شیخ مفید و ابن ادریس و محقق (رضوان اللّه علیهم ) در جواز استخاره بغیر سه قسم اول ، تردد و تامل کرده اند، بلکه ابن ادریس ، ترجیح عدم جواز داده . اما اکثر اعاظم تجویز کرده اند و مستحسن دانسته اند، و در کتب فقه و دعا کیفیت انواع استخارات را ذکر کرده اند، و شیخ شهید و سید بن طاووس (علیهما الرحمة ) طعن بسیار بر انکار ابن ادریس (رحمه اللّه ) نموده اند.
و حق آن است که چون احادیث در باب هر یک واقع شده انکار نمى توان کرد. اما عمده استخاره ، آن سه شق اول است که در این زمانها متروک است.

بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

الحمدللّه الذى لایعلم خیر عباده سواه ، و من استخاره هداه ، و من استشاره کفاه ، و من استجاره آواه ، والصّلاة على خیر من استجابه اللّه و لبّاه محمد و اهل بیته الذین من والاهم کانت الجنّة ماواه ، و من عاداهم فالنّار مثواه .

و بعد: مستمد فیوض قدسى محمد باقر مجلسى عفى اللّه عن سیّئاته ، و حشره معه موالیه و ساداته بر الواح ارواح برادران ایمانى ، و سالکان مسالک قرب یزدانى مى نگارد که چون اخبار متکاثره و احادیث متضافرة از حضرت رسالت پناه و عترت طاهره (صلوات اللّه علیه و علیهم اجمعین ) در فضیلت استخاره و استشاره از جناب مقدس ربّ الارباب ، و بیان انواع آن ، به نظر قاصر این بى بضاعت رسیده بود، و اکثر خلق را اطلاع بر آنها میسر نبود، و به این سبب از فوائد و برکات آن محروم بودند، لهذا در این رساله که بر فاتحه و هشت مفتاح به عدد ابواب جنان ، و خاتمه مشتمل است اخبار و اثار معتبره که در این باب وارد شده ایراد نمود، و به مفتاح الغیب مسمّى گردانید، مستمدّا من اللّه المعونة ، و هو حسبى و نعم الوکیل .