استخاره

هر آنچه که درباره استخاره باید بدانید

استخاره

هر آنچه که درباره استخاره باید بدانید

۴۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استخاره با تسبیح» ثبت شده است

 

 

علامه حلى (قدس اللّه روحه ) در کتاب منهاج الصلاح از پدر بزرگوار خود سدیدالدین یوسف (رحمه اللّه ) روایت کرده است ، و او از حضرت صاحب الزمان (صلوات اللّه علیه ) روایت کرده ، که چون در امرى کسى خواهد استخاره کند سوره فاتحه را ده مرتبه مى خواند و به سه مرتبه و به یک مرتبه نیز اکتفا مى تواند کرد، پس ده مرتبه سوره انا انزلناه را مى خواند، پس این دعا را سه مرتبه مى خواند:
اللّهمّ انّى استخیرک لعلمک بعواقب الامور، و استشیرک لحسن ظنّى بک فى المامول و المحذور. اللّهمّ ان کان الامر الفلانىّ ممّا قد نیطت بالبرکة اعجازه و بوادیه ، و حفّت بالکرامة ایامه و لیالیه ، فخرلى فیه خیرة تردّ شموسه ذلولا، و تقعض ایامه سرورا، اللّهمّ امّا امر فا تمر، و امّا نهى فانتهى ، اللّهمّ انّى استخیرک برحمتک خیرة فى عافیة
پس قصد مى کند که اگر این امر براى من خوب است طاق مى آید، و اگر بد است جفت مى آید یا برعکس ، پس قطعه از تسبیح را مى گیرد و مى شمارد تا معلوم شود که طاق است یا جفت است .
و سید (قدس سره ) در فتح الابواب گفته است که یافتم به خط برادر صالح پسندیده محمد بن محمد حسینى آوى خدا سعادتش را مضاعف گرداند و مشرف گرداند خاتمه او را: که روایت رسیده است از حضرت صادق (صلوات اللّه علیه ) که هر که خواهد طلب خیر خود از خدا بکند، پس سوره حمد و انا انزلناه را هر یک ده مرتبه بخواند، پس سه مرتبه این دعا را بخواند، و آن دعاى سابق را ذکر کرده است ، پس گفته است که کفّى از سنگ ریزه یا تسبیح بگیرد، و سید گفته است که مراد آن است که قصد کند که اگر طاق باشد بکن و اگر جفت باشد مکن .

کلینى (رحمه اللّه ) از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که تفال مکن به قرآن .
مشایخ ما (رحمة اللّه علیهم ) این حدیث را تاویل مى کردند که مراد نهى از فال گشودن از قرآن است که احوال آینده را از آیات مناسبه استنباط کنند، چنانچه بعضى از جهّال این را وسیله روزى خود کرده به این نحو مردم را فریب مى دهند.
و به خاطر قاصر فقیر مى رسد که ممکن است که مراد نهى از تفال و تطیرى باشد که اکثر خلق از دیدن و شنیدن بعضى امور مى کنند، و بعضى را بر خود مبارک و بعضى را شوم مى گیرند، مانند صداى کلاغ و جغد و دیدن بعضى از حیوانات و غیر آن در افتتاح سفر و احوال دیگر. یعنى از شنیدن بعضى از آیات کریمه فال نیک و فال بد مى گیرند، و شاید یک حکمتش این باشد که باعث کم اعتقادى مردم به قرآن کریم نگردد اگر موافق نیفتد.
و استخاره به قرآن مجید به چندین طریق معروف است و در بعضى از کتب مذکور است :

بدان که مشورت کردن با برادران مؤ من عاقل ، از اهمّ امور است ، و تاکید بسیار در آیات و اخبار در آن وارد شده است ، چنانچه حق تعالى براى تعلیم سایر بندگان و تالیف قلوب مؤ منان و امتحان منافقان حضرت رسالت پناه (صلى اللّه علیه و آله ) را که صاحب عقل کل بود و خاطر مقدسش اسرار وحى الهى و مشرق انوار الهامات نامتناهى بود خطاب نمود که ... و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکّل على اللّه انّ اللّه یحب المتوکلین . یعنى : با صحابه ، مشورت کن در امر جهاد و غیر آن که اراده مى نمایى ، پس ‍ چون عزم کنى بر آنچه ما بر زبان ایشان جارى مى سازیم و به خاطر مقدس ‍ تو مى اندازیم ، پس توکل کن بر خدا و کار خود را به او بگذار و اعتماد بر غیر او مکن ، بدرستى که خدا دوست مى دارد آنها را که در همه امور بر خداوند خود توکل مى کنند.

بیان نوع دوم استخاره است که بعد از عمل استخاره رجوع به قلب خود کند و آنچه در خاطرش رجحان به هم رسانیده به آن عمل نماید.
چنانچه شیخ طوسى (قدس اللّه روحه ) در کتاب اقتصاد گفته است : که کسى که اراده امرى کند سنت است که غسل کند و دو رکعت نماز به جا آورد، و بعد از آن به سجده رود و صد مرتبه بگوید استخیراللّه تعالى فى جمیع امورى کلّها خیرة فى عافیة پس آنچه در دلش افتد به آن عمل کند.
و کلینى و شیخ و سید و طبرسى (رحمة اللّه علیهم ) به سند کالصحیح روایت کرده اند که ابن اسباط اراده مصر داشت و در راه دریا و صحرا متردد بود، حضرت امام رضا (صلوات اللّه علیه ) فرمود: که برو به سجده در غیر وقت نماز واجب ، و دو رکعت نماز بکن ، و صد مرتبه طلب خیر خود از خدا بکن ، و آنچه در دلت مى افتد به آن عمل کن .

 سید على بن طاووس به سند صحیح روایت کرده است ، از ابن ابى یعفور، که گفت : شنیدم از حضرت صادق (ع ) که مى فرمود در بیان کیفیت استخاره : که تعظیم و تمجید و حمد خدا مى کنى ، و صلوات بر محمد و آل او مى فرستى ، پس مى گوئى اللّهمّ انّى اسالک بانّک عالم الغیب و الشّهادة الرحمن الرحیم و انت علام الغیوب ، اسخیر اللّه برحمته پس حضرت فرمود: که اگر امر سختى باشد که بیم در آن داشته باشى صد مرتبه بگو، و اگر امر سهلى باشد سه مرتبه بگو.
مؤ لف گوید: که ظاهر آن است که تکرار صد بار و سه بار در استخیراللّه برحمته باشد، و اگر از اول دعا مکرر بخواند شاید بهتر باشد. و اگر پیش ‍ از دعا بگوید سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر و لاحول ولاقوة الاّ باللّه العلى العظیم و بعد از آن ، آن دعا را بخواند شاید بد نباشد.
و ایضا، به سندهاى معتبر از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که هر که یک مرتبه خیر خود را از خدا بطلبد و او راضى باشد به هر چه خدا از براى او میسر گرداند، البته حق تعالى آنچه خیر اوست براى او میسر گرداند.
و به سند معتبر دیگر روایت کرده است ، که محمد طیار به خدمت حضرت صادق (علیه السلام ) عرض کرد که به ما رسیده است که شما فرموده اید: هر که در امرى ، صد مرتبه خیر خود را از خدا بطلبد، البته خدا خیر او را به نزد او بیاورد، حضرت فرمود: که اگر یک نوبت نیز خیر خود را بطلبد، خدا او را، به خیر او برساند.

بدان که استخاره در لغت طلب خیر و راهنمایى به صلاح خود از کسى نمودن است ، و استشاره نیز مراجعت به کسى کردن است در امرى که آدمى را در آن ترددى باشد، تا آنکه او اشاره کند به امرى که صلاح این کس در آن است به مقتضاى راى او، و اگرچه استشاره از برادران مؤ من نیز مطلوب است ، چنانچه بعد از این اشاره به آن خواهد شد.

اما مقصود اصلى در این مقام طلب خیر از جناب مقدس الهى است ، و رجحان آن به حسب عقل و نقل معلوم است ، چه ظاهر است که صانع عالم به مصالح دنیا و عقباى بنى آدم از همه کس داناتر است ، و با لطف و کرم نامتناهى و بى نیازى از جمیع خلق و قدرت بر جمیع امور ممکنه در آنچه صلاح بندگان در آن است ضنت و بخل نمى نماید، خصوصا وقتى که بنده امور خود را به او گذارد و از او صلاح خود را طلب نماید، پس باید که بنده خیر خود را در جمیع امور از پروردگار خود طلب نماید و مصلحت خود را به لطف او گذارد.
و ایضا معلوم است که مقتضاى بندگى و کمال مرتبه عبودیت آن است که مرادات و ارادات خود را تابع ارادات حق گرداند، و به مقتضاى و ما تشاوون الاّ ان یشا از مشیت خود خالى گردد، و خواهش خداوند خود را، بر خواهش خود مقدم دارد، تا آن که خداوند رحیم او را به خود نگذارد، و در هر میسور و معسور مدبّر امور او گردد، و به فحواى ... و من یتوکّل على اللّه فهو حسبه ... حق تعالى کافى مهمات او باشد، و این مرتبه اعلاى درجات مقربان است .

و به سندهاى بسیار، شیخ مفید و سیدبن طاووس و دیگران از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) روایت کرده اند که حق تعالى مى فرماید که از جمله شقاوت بنده من آن است که کارها کند و طلب خیر خود از من ننماید.
و سید و برقى ، به سندهاى معتبر از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده اند که هر که در امرى بدون استخاره داخل شود و به بلایى مبتلا شود، خدا او را در آن بلا اجرى ندهد.

و سید به سند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که مى گفت که هرگاه در امرى طلب خیر از حق تعالى کرده باشم ، پروا ندارم که به راحت افتم یا به بلا، و فرمود که پدرم مرا تعلیم استخاره مى نمود، چنانچه سوره هاى قرآن ، مرا تعلیم مى نمود.
و ایضا از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام ) روایت کرده است که ما استخاره را یاد مى گرفتیم ، چنانچه سوره هاى قرآن را مى آموختیم .
و ایضا به سند صحیح ، از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که هیچ بنده طلب خیر از خداوند عالمیان نکرده است مگر آن که خیر او را براى او میسر گردانیده است هر چند او نخواهد.

و شیخ طوسى ، به سند معتبر از حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) روایت کرده است که چون حضرت رسول (صلى اللّه علیه و آله ) مرا به یمن فرستاد مرا وصیت کرد که یا على حیران نمى شود کسى که از خدا استخاره کند، و پشیمان نمى شود کسى که با مردم مشورت کن.
و بدان که بعد از طلب خیر از حق تعالى باید که هر امر که رخ نماید به آن راضى باشد، و بداند که خیر او در آن بوده است که واقع شده است ، هرچند در نظر او بد نماید و موافق خواهش او نباشد.

و برقى در محاسن به سند معتبر از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که دشمن ترین خلق خدا کسى است که خدا را متهم دارد. راوى گفت : کسى باشد که خدا را متهم دارد؟ فرمود: بلى کسى که طلب خیر از خداوند خود بکند، و بعد از آن امرى که واقع شود به آن راضى نباشد، پس خدا در خیرخواهى خود یا دانستن خیر او متهم داشته .

و سید بن طاووس ، از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که خداوند عالم مى فرماید: هر که راضى به قضاى من نباشد، و شکر نعمتهاى من نکند، و شکیبایى در بلاى من به عمل نیاورد، پس پروردگارى به غیر من طلب کند، و هر که به قضاى من راضى باشد و بر نعمتهاى من شکر کند و بر بلاى من صبر کند، بنویسم او را از جمله صدیقان نزد خود.

و حضرت فرمود: هر کس طلب خیر کند از خدا در امرى ، و یکى از دو امر براى او به عمل آید، و در دلش چیزى بوده باشد یعنى : از عدم خشنودى ، یا خیربودن آن امر، پس خدا او را متهم داشته در قضاى او.

و کلینى ، به سند صحیح از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که داناترین مردم به خدا، کسى است که راضى تر باشد به قضاى او.
و به سند صحیح دیگر از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام )روایت کرده است که صبر کردن و از خدا راضى بودن سر طاعت و بندگى خداست ، و هر که صبر کند در بلا و راضى باشد از خدا در هر چه براى او حکم کند و مقدر گرداند،
خواه موافق خواهش او باشد و خواه نباشد، پس خدا مقدر نمى گرداند براى او مگر آنچه خیر او در آن است ، خواه دوست دارد و خواه مکروه او باشد.
و بدان که استخاره چند نوع است :

اول : آن که در هر امرى که اراده نماید به جناب مقدس الهى متوسل شود، و خیر خودرا در آن امر از حق تعالى طلب نماید، و بعد از آن ، آنچه روى دهد به آن راضى باشد، از میسر شدن آن امر یا میسر نشدن ، و از مصالح و مفاسدى که بر شدن یا نشدن آن مترتب شود، زیرا که چون امر خود را به عالم الخفیّات تفویض کرده است ، باید که راضى باشد بهرچه واقع مى شود، و بداند که حق تعالى خیر او را بهتر از او مى داند.
دوم : آن که بعد از آن طلب خیر از خدا بکند در دل خود نظر کند، و آنچه به خاطر او مى افتد به آن عمل کند.
سوم : آن که بعد از طلب خیر، مشورت کند با مؤ منى ، و به آنچه آن مؤ من مى گوید عمل کند.چهارم : آن که استخاره به قرآن مجید، یا به تسبیح ، یا به بنادق ، یا به رقاع بکند، به تفصیلى که مذکور خواهد انشا اللّه . و اکثر احادیث استخاره دلالت بر قسم اول مى کند.

و بعضى از علماى ما مانند شیخ مفید و ابن ادریس و محقق (رضوان اللّه علیهم ) در جواز استخاره بغیر سه قسم اول ، تردد و تامل کرده اند، بلکه ابن ادریس ، ترجیح عدم جواز داده . اما اکثر اعاظم تجویز کرده اند و مستحسن دانسته اند، و در کتب فقه و دعا کیفیت انواع استخارات را ذکر کرده اند، و شیخ شهید و سید بن طاووس (علیهما الرحمة ) طعن بسیار بر انکار ابن ادریس (رحمه اللّه ) نموده اند.
و حق آن است که چون احادیث در باب هر یک واقع شده انکار نمى توان کرد. اما عمده استخاره ، آن سه شق اول است که در این زمانها متروک است.

بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

الحمدللّه الذى لایعلم خیر عباده سواه ، و من استخاره هداه ، و من استشاره کفاه ، و من استجاره آواه ، والصّلاة على خیر من استجابه اللّه و لبّاه محمد و اهل بیته الذین من والاهم کانت الجنّة ماواه ، و من عاداهم فالنّار مثواه .

و بعد: مستمد فیوض قدسى محمد باقر مجلسى عفى اللّه عن سیّئاته ، و حشره معه موالیه و ساداته بر الواح ارواح برادران ایمانى ، و سالکان مسالک قرب یزدانى مى نگارد که چون اخبار متکاثره و احادیث متضافرة از حضرت رسالت پناه و عترت طاهره (صلوات اللّه علیه و علیهم اجمعین ) در فضیلت استخاره و استشاره از جناب مقدس ربّ الارباب ، و بیان انواع آن ، به نظر قاصر این بى بضاعت رسیده بود، و اکثر خلق را اطلاع بر آنها میسر نبود، و به این سبب از فوائد و برکات آن محروم بودند، لهذا در این رساله که بر فاتحه و هشت مفتاح به عدد ابواب جنان ، و خاتمه مشتمل است اخبار و اثار معتبره که در این باب وارد شده ایراد نمود، و به مفتاح الغیب مسمّى گردانید، مستمدّا من اللّه المعونة ، و هو حسبى و نعم الوکیل .
 


خوانندگان عزیز را، به چند مطلب پیرامون کتاب مفاتح الغیب متذکر مى گردانم :

 

1- موضوع کتاب در انواع استخاره است که از طریق پیشوایان دین وارد شده که انسان در انجام کارهایى که متحیّر مى شود به یکى از این راهها رفع تحیّر کند.
2-
کتاب مشتمل است بر فاتحه و هشت مفتاح به عدد اءبواب جنان و خاتمه . فاتحه ، درباره فضیلت استخاره است که از ائمه معصومین (علیه السلام ) وارد شده است و مفتاح اول ، در بیان نوع اول است که استخاره مطلقه باشد. مفتاح دوم ، در بیان نوع دوم استخاره است که رجوع به قلب خود کند. مفتاح سوم ، استخاره به جناب مقدس الهى است با مشورت کردن با مؤ منان . مفتاح چهارم ، در بیان استخاره به قرآن مجید است . مفتاح پنجم ، در بیان استخاره به تسبیح است . مفتاح ششم ،استخاره به رقاع است . مفتاح هفتم ، در بیان استخاره به رقاع است بر خلاف طریق مشهور. مفتاح هشتم ، در بیان استخاره به بنادق است و خاتمه در بیان بعضى از امور نادره است .
3-
انگیزه تاءلیف این کتاب ، چه بوده است ؟ مؤ لف ، در پایان خاتمه کتاب چنین گوید: و یک جهت نوشتن فقیر این رساله وافیه را این است که برادران ایمانى بر اخبار و آثار ائمه طاهرین و پیشوایان دین (صلوات اللّه علیهم اءجمعین ) که در این باب وارد شده مطلع شوند و کیفیت انواع استخاره را بدانند که بهر نحو که خواهند در حوائج خود به استخاره متوسل شوند، و در همه امور اعتماد بر پروردگار خود نمایند، و بدانند که خداوند رحیم در فیض خود را، بر روى بندگان گناهکار نبسته ، و همه را در جمیع امور به درگاه خود خوانده و گناه عاصیان را مانع لطف و احسان خود نگردانیده .
4-
عنوان کتاب مفاتح الغیب است چنانچه مؤ لف در دیباچه کتاب که در نسخه اصل آن که به خط مؤ لف موجود است تصریح به آن نموده است ، پس آنچه در این کتاب : روضات ، 2/82 و فیض القدسى حاجى نورى که در جلد صد و پنج بحار چاپ شده است در صفحه 49 آن ، و ذریعة 21/304 و زندگینامه علامه مجلسى ،ص 215 عنوان کتاب را مفاتح الغیب دانسته اند، اشتباه است .
5-
این کتاب ، یک بار ظاهرا در سال 1306 هجرى قمرى چاپ سنگى شده است چنانچه در ذریعه بدان اشاره شده است ، پس آنچه در زندگینامه علامه مجلسى آمده که کتاب ، چندین بار به چاپ رسیده است اشتباه است ، و همچنین آنچه در پاورقى کتاب فیض قدسى آمده که کتاب هنوز به چاپ نرسیده است اشتباه است .
6-
علامه بزرگوار، آقابزرگ تهرانى در ذریعه یادآورى مى کند که نسخه اصل کتاب ، به خط مؤ لف در نجف اشرف ، نزد سید محمد رضا تبریزى موجود است ، و نسخه اصل به خط مؤ لف ، فعلا در کتابخانه آستان قدس ‍ رضوى موجود است که این کتاب از روى آن استنساخ ، و مقابله و تحقیق شده است ، بعید نیست که آستانه از آقاى تبریزى ، نسخه را خریدارى کرده باشد یا وجود نسخه اصل نزد ایشان اشتباه باشد.
7-
این کتاب ، چنانچه متذکر شدیم از روى نسخه اصل که تمام کتاب به خط مؤ لف است استنساخ ، و مقابله و تحقیق شده و کتاب در کتابخانه آستان قدس رضوى موجود است مشخصات کتاب از این قرار است ، کتاب به شماره عمومى (8222) داراى (38) ورق است ، طول صفحه (19) و عرض آن (12) است و در آخر نسخه چنین آمده است :
و با توزع بال و تشتت احوال و وفور اشتغال در چند شب از لیالى ماه مبارک رمضان سنة هزار و صد و چهار هجرى نوشته شد والحمدللّه اءولاو آخرا والصلوة على سیدالمرسلین محمد و عترته المقدسین و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعین .